یک قدم ...

!!! عاشیقیزم

عاشق و دوستار همه و همه ام

بخوان من را
منم پروردگارت
خالقت از ذره ای نا چیز
صدایم كن مرا
آموزگار قادر خود را
قلم را، علم را، من هدیه ات كردم
بخوان من را
منم معشوق زیبایت
منم نزدیك تر از تو، به تو
اینك صدایم كن
رها كن غیر من را، سوی من بازا
منم پروردگار پاك بی همتا
منم زیبا، كه زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل
پروردگارت با تو می گوید :
تو را در بیكران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم كرد
بساط روزی خود را به من بسپار
رها كن غصه یك لقمه نان و آب فردا را
تو راه بندگی طی كن
عزیزا، من خدایی خوب می دانم
تو دعوت كن مرا بر خود
به اشكی یا صدایی، میهمانم كن
كه من چشمان اشك آلوده ات را دوست میدارم
طلب كن خالق خود را
بجو من را
تو خواهی یافت
كه عاشق میشوی بر من
و عاشق می شوم بر تو
كه وصل عاشق و معشوق هم
آهسته می گویم ، خدایی عالمی دارد
قسم بر عاشقان پاك باایمان
قسم بر اسب های خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن
تكیه كن بر من
قسم بر روز، هنگامی كه عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن، اما دور
رهایت من نخواهم كرد
بخوان من را
كه می گوید كه تو خواندن نمی دانی ؟
تو بگشا لب
تو غیر از من، خدای دیگری داری ؟
رها كن غیر من را
آشتی كن با خدای خود
تو غیر از من چه می جویی ؟
تو با هر كس به جز با من، چه می گویی ؟
و تو بی من چه داری ؟

هیچ! …
بگو با من چه كم داری عزیزم ،

هیچ!!!
هزاران كهكشان و كوه و دریا را
و خورشید و گیاه و نور و هستی را
برای جلوه خود آفریدم من
ولی وقتی تو را من آفریدم
بر خودم احسنت می گفتم
تویی زیباتر از خورشید زیبایم
تویی والاترین مهمان دنیایم
كه دنیا، چیزی چون تو را، كم داشت
تو ای محبوب تر مهمان دنیایم
نمی خوانی چرا من را ؟ ؟ ؟
مگر آیا كسی هم با خدایش قهر میگردد ؟
هزاران توبه ات را گرچه بشكستی
ببینم، من تو را از درگهم راندم ؟
اگر در روزگار سختیت خواندی مرا
اما به روز شادیت، یك لحظه هم یادم نمیكردی
به رویت بنده ی من، هیچ آوردم ؟
كه می ترساندت از من ؟
رها كن آن خدای دور
آ‌ن نامهربان معبود
آن مخلوق خود را
این منم پرور دگار مهربانت، خالقت
اینك صدایم كن مرا، با قطره اشكی
به پیش آور دو دست خالی خود را
با زبان بسته ات كاری ندارم
لیك غوغای دل بشكسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاكیم
آیا عزیزم، حاجتی داری ؟
تو ای از من
كنون برگشته ای، اما
كلام آشتی را تو نمیدانی ؟
ببینم، چشم های خیست آیا گفته ای دارند ؟
بخوان من را
بگردان قبله ات را سوی من
اینك وضویی كن
خجالت میكشی از من
بگو، جز من، كس دیگر نمی فهمد
به نجوایی صدایم كن
بدان آغوش من باز است
برای درك آغوشم
شروع كن
یک قدم با تو،
تمام گام های مانده اش با من . . .



نظرات شما عزیزان:

H_Darkness
ساعت20:57---13 مهر 1390
دوستانی هستند به مانند كوههای سربه فلك كشیده، استوار،راسخ و بزرگ، هم صحبتی با آنها شرف است و رفاقت باآنان ضمانت سلامت، ودر كنار آنهابودن حق است وفراموشی آنان محال ودعا برايشان واجب.....
و شما مصداق آنی


آدم زمین
ساعت11:31---11 مهر 1390
حکایت ما آدمها با خدا حکایت بچه های نوپاست که موقع بازی گاهی به آغوش مادر می پرند و گاهی ازش فرار می کنن یا اونقدر سرشون گرم بازی میشه که حتی صدای مادر رو هم نمیشنوند . اما وقتی با کوچکترین ناملایمی برخورد میکنن گریه کنان به مادر پناه می برن و تنها در آغوش پر مهر اونه که احساس آرامش و امنیت می کنن ولی وقتی آروم شدن دوباره اون سختی یادشون میره و مشغول بازی میشن باز از مادر غافل می شن ولی مادر در تمام لحظات مراقبشونه و آماده س که تا زمین خوردن بغلشون کنه

نسيبه
ساعت18:46---10 مهر 1390
سلام خيلي قشنگ بودمرسي كه تولدمو يادتون بودبازم بهم سر بزنيد

پردیس
ساعت15:23---10 مهر 1390
خودمم خوشحال شدم.........
ما کسايي که به فکرمون هستن رو نگران می کنیم... به گريه مي اندازيم.

و گريه مي کنيم براي کسايي که حتی لحظه ای به فکر ما نيستن.
اين حقيقت زندگيه. عجيبه ولي حقيقت داره


مهلا
ساعت14:30---10 مهر 1390
من از دو چشم روشن و گریان گریختم

از خنده های وحشی توفان گریختم

از بستر وصال به آغوش سرد هجر

آزرده از ملامت وجدان گریختم

ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز

دیگر سراغ شعله آتش ز من مگیر

می خواستم كه شعله شوم سركشی كنم
مرغی شدم به كنج قفس بسته و اسیر....


مهلا
ساعت14:25---10 مهر 1390
شکسته تموم بال و پر من
مرده تموم خیال و باور من
این سکوت سرد و مبهم
شده تنها یادگار همسفر من
قصه ی من از کجا شروع شد
مردن چرا همیشه شد سهم آخر من


پردیس
ساعت14:25---9 مهر 1390
همیشه درد از دیگران است
گاهی از نبودنشان
گاه از بودنشان


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در 9 / 7 / 1390برچسب:,ساعت 10:29 توسط بشار|


آخرين مطالب
» سلام عزیزان
» گل صداقت
» دنیا
» دیدار
» عشق
» عیب کار
» محرم اسرار بودن قابلیت می خواهد ...
» آسمان آبی
» یلدا
» چه حاصل
» بیچاره عاشیق
» جاده های عشق
» غروب
» و خدا زن را آفرید ...
» بیایید جواب تصدیق دعاهایمان را بفرستیم !!!
» ایام سوگ و ماتم سیدالشهدا تسلیت باد
» صوفی و خرش
» چه چیزی با ارزش تر است ؟
» بنام الله ...
» اول محرم هزار و چهار صد و سی و سه

Design By : Pichak